خدای خانه
نقل است که: زمانی او۱ را دیدند پارهای آتش بر کف نهاده میدوید، گفتند: به کجا؟ گفت: میدوم تا آتش در کعبه زنم، تا خلق با خدای کعبه پردازند۲.
یک روز چوبی در دست داشت. که هر دو سر آتش گرفته بود، گفتند: چه خواهی؟ گفت: میروم تا به یک سر این چوب٬ دوزخ را بسوزم، و به یک سر بهشت را، تا خلق را پروای خدا پدید آید۳.
پی نوشت:
۱- حکایتی است از شبلی عارف. اصل وی از خراسان و از شهری بنام اسروشنه بوده؛ در بغداد و یا سامرا به سال ۲۴۷یا ۲۴۸ هجری ولادت یافته است. پدرش حاجب (پرده دار) خلیفهی عباسی و خود او نیز بنا بر قولی حاجب موفق خلیفهی عباسی بوده است. زمانی هم حاکم دماوند بوده و در آخر در مجلس خیرنساج از بزرگان صوفیه توبه کرده. شبلی مصاحب جنید نهاودندی (بغدادی) نیز بوده است. شبلی غیر از ضیاع و عقار (خانه و زمین)، شصت هزار دینار، از پدر به ارث برده بود که همه را در راه خدا انفاق کرد. دمش گرم و راهش پر رهرو!
۲- این حکایت کوتاه یکی از تفاوتهای اساسی در دین شناسی اهل معنا (عارفان) و اهل صورت (فقهای درباری +...) را بیان میکند که یکی به ظاهر خانه نگاه میکند و دیگری به خدای خانه. یکی در پی زیارت کعبهی گل است و دیگری در پی عمارت کعبهی دل. توجه بیش از حد به ظاهر حج و غفلت از معنا و مفهوم آن عملا ظرفیت این نشانهی بزرگ اسلام را به صفر رسانده. آنقدر که حاجیان ما مواظب «طواف نساء» و تلفظ درست «والضالین» هستند٬ مراقب رعایت حقوق بندگان خداوند و پرهیز از گناهان سنگین و متداولی مثل غیبت و دروغ نیستند. یکی از دلایل عقب ماندگی ما مسلمانان گرفتاری در صورت است.
۳- این حکایت٬ کلام معروف حضرت امیر (ع) را به یاد میآورد که فرمود: آنکه خدای را به طمع بهشت میپرستد٬ تاجر است و آنکه خدا را از ترس جهنم میپرستد٬ برده است. آزادگانند که خدای را چون شایستهی پرستش است میپرستند.
خنك آن قماربازي كه بباخت هرچه بودش نه بماند هيچش الا هوس قمار ديگر " مولوي "
يه سوال دارم : چرا عارفان بزرگ اونهايی که معتبر هستن همه سنی هستن. ؟ اينو اگه ممکنه جواب بدين شبلی جنيد خرقانی انصاری هجويری همه سنی هستن درسته کافيه کتاباشونو بخونين اين امر معلوم ميشه.
دوست من! عرفان مذهبی فرامذهب است و یکی از حرفهای اساسیاش این است که تقسیم بندی انسانها به شیعه و سنی و حتی مسلمان و مسیحی ملاک تقرب به درگاه خدا نیست. به همین دلیل شما هر چقدر زور بزنید نمیتوانید ثابت کنید که حافظ واقعا شیعه بوده یا مولوی واقعا سنی بوده. من کتابهای برخی از کسانی را که نام بردید خواندهام و از هیچ کدام پی به سنی بودن آنها نبردهام. خواجه عبدالله انصاری میگوید: یارب به رسالت رسول ثقلین / یا رب به غزا کنندهی بدر و حنین/ عصیان مرا دو نیم کن در عرصات/ نیمی به حسن ببخش و نیمی به حسین
سلام متن جالب وقابل فهميست انشاءالله موفق باشيد